نفس مامان و آق بابانفس مامان و آق بابا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
عاشقانهای ماعاشقانهای ما، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

تمام هستیم

بدون عنوان

سلام پسر قشنگم من بالاخر موفق شدم بابا رو راضی کنم موهای شمارو کوته کنیم کلی خوشگل اقا شدی کلی بزرگ شدی 25 بهمن اولین اریشگاه تورفتی در 20 ماهگی و اینکه کلا الان کلی بزرگ شدی هرلحظه بزرگ شدنت دارم حس میکنم کاملا حرفهایمنو متوجه مشی هرکدوم دوستداری گوش میدی هرکدوم دوستنداری خودت میزنی به اون راه مثلا بهت میگم لباسارو از لبس شویی بیار میری میاری پهن میکنی ولی باز میندازی زمین و اونایم که من پهن کردم میندازی زمین ازمیز تلوییزون همیشه میری بالا عاشق کشوی هرجا میریم میری کشو تلویزینشون باز میکنی همچی رو بهم میریزی من باباهم خجالت میکشیم دیشتو کم بیش میگی ولی میخوام همون خرداد تیر از پوشک بگیرمت و اینکه از جی جیهم 22 ماهت تموم بشه بعد که ایشا...
4 اسفند 1394

روزهای ما

 سلام پسر قند عسلم روزها باز هم درحال گذر هستن بدون توجه به ادمها و من تو در بزرگ شدن پسر الان انقدر بزرگ فهمیده شدی که حتی برای من تعجب اور است دیگه کامل متوجه حرفهای ما میشوی زیاد خودت حرف نمیزنی در حد راه انداز ولی من بابا کامل تو را میفهمیم  تمام خواستهایت را متوجه  میشویم خداروشکر چند روز پیش دندهای نیشت هم با موفقیت درامدن و یگه الان 16 دندان داری و فقط باید منتظر چهار اسیاب در اخر دهانت باشیم و دیگر تمام این روزها کنکاویت سر به فلک برداشته هیچ چیز از دست تو در امان نیست و این برای من زیباست تا جای کهبه خودت اسیب نزنی و به وسایل خانه سعی میکنیم بگذاریم کنجکاویت را انجام بدهی و تا کمی حوصلیت سر نرود برایت کلی کارتون میزار...
23 بهمن 1394

18 ماهگیت

سلام به پسرم به وجودم 18ماه از امدنت کنار ما میگذرد هر لحظه در بغل و اغوش ما و نفسهایت در نفسهای ما گر خورد و قدمهایت در کنا قدمهای ماست پسرم در این سه سالی که در کنار ما هستی زندگیمان را روشنای بخشیدی و ارامش را با خودت به ما دادی زندگی من الان حتی ثانیه ای بی تو برایم سخت است شیرین کاریهایت لذت زندگی ماست لبخندت ارامش وجود ماست عزیز ترینم هر کلمه جدیدی را که یاد میگیری و هر حرکت جدید برای ما زیباترین کلمات و کارهاست عزیزم وجودم  من پدرت دوستداریم بهترینهارا برای تو فراهم کنیم و تمام سعیمان در همین است تا الان که 18 ماه شدی با اینکه شاید فهم کلی از لباس جدید اسباب بازی جدید نداشتی ولی ما بهترین را برایت فراهم کردیم و انشا.. تا 18 سا...
6 دی 1394

بزرگ شدنت

سلام به قند عسلم به شیطونه طلای خونمون به شیرین زبون اشیونمون وای هر چقدر از شیطناط بگم کم گفتم از دست تو هیچ جای خونه در امان نیست کلا میترکونی همچیرو من عاشق ترکوندتام  صبح از خواب بیدار میشی بلند میشی خیلی مستقل از تخت میری پایین تو حال اگه بابا در حال رفتن به سر کار باشه میری مچسبی به در خونه با منم خدافظی میکنی حاظر نیستی بیای بغل من فقط بابا بغلت کنه اونم گولت میزنه بغلت میکنه میدت به من توهم جیغ داد راه میندازی  بعد از کمی اروم میشی بعدم میری دنبال خربکار پریز برق و بخاری که منو مجبور به امدن بکن بعد که من میام تلوزیون روشن میکنم بهت کمی خوراکی میدم تا  صبحونه رو اماده کنم اول تلوزییون میبنی اگه کار من طول بکشه میای میش...
11 آبان 1394

بزرگ شدن پسرم

سلام گل پسرم امدم باز شیرین کاری های جدیدتو ثبت کنم راه رفتنای بامزت حرفای شیرینت گل پسرم کلی کار جدید یاد گرفتی کلا سعی میکنی هر کار من میکنم و میبنی میشنوی رو تکرار کنی افرین گل پسرم  اول از شیرینکاری جدید بگم و خرابکاری جدید رو مبل میز تلویزیون سوار شدنات در کابنتهارو بازی میکنی لیوان در میاری برای من و گاهی اسبابازیاتو جمع میکنی میریزی سر جاش و میدونی کار برد هر اسباب بازی رو و رو شکم من صدا در میاری رو دستت پوف میکنی بوس میفرستی و کلماتی که میگی مامان بابا با لبات توفاتم همینجوری که میگی مامان بادکنک درست می کنی.خخخخ.جو جو ژیژی که میشه همون جی جی تاب تاب دد نه بده اوم که یعنی بگیر و خیلی کلمات دیگه و الان 4 تا دندون اسیاب داری و دن...
15 شهريور 1394

جشن قدم

سلام پسرم من همیشه دوستدارم تمام لحضه هاتد رو با همه جشن بگیرم خوشحالی کنم تمام حرکات جدید تو برای من زندگی دوباره است یادمه اولین بار که چیزی دستت گرفتی انقدر خوشحال شدم قر داد که بابا مسخره ام میکرد خخخ عزیزم الان برات جشن قدم گرفتم ولی چون شرایط جشن بزرگ نبود برات یک جشن قدم سه نفر با یک کیک مامان پز گرفتم عزیزتر از جانم تو هم کلی ذوق کردی و اذیت نمیزاری ازت عکس بگیرم همش دوستداری حرکت کنی دوربین رو از من بگیری امان از دست تو جقله ای بلا عاشق تو پدر و مادرت   پسرم قدمهایت مبارک ...
17 مرداد 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تمام هستیم می باشد