بزرگ شدنت
سلام به قند عسلم به شیطونه طلای خونمون به شیرین زبون اشیونمون وای هر چقدر از شیطناط بگم کم گفتم از دست تو هیچ جای خونه در امان نیست کلا میترکونی همچیرو من عاشق ترکوندتام صبح از خواب بیدار میشی بلند میشی خیلی مستقل از تخت میری پایین تو حال اگه بابا در حال رفتن به سر کار باشه میری مچسبی به در خونه با منم خدافظی میکنی حاظر نیستی بیای بغل من فقط بابا بغلت کنه اونم گولت میزنه بغلت میکنه میدت به من توهم جیغ داد راه میندازی بعد از کمی اروم میشی بعدم میری دنبال خربکار پریز برق و بخاری که منو مجبور به امدن بکن بعد که من میام تلوزیون روشن میکنم بهت کمی خوراکی میدم تا صبحونه رو اماده کنم اول تلوزییون میبنی اگه کار من طول بکشه میای میشینی زیر پای من یا منو میگیری میکشی تو حال اگه لیوان دستم باشه در حال چایی خوردن میای میگی اب کلا تمام خوراکیها رو تو میگی اب میگیری از من یک قورت میخوری بعد به زور میکنی تو دهن من لیوان بالا میگیری که همش بریز بعد که کارت تموم شد میری رو میز جلو مبل کلی اونجا غر غمز میای بعد میری سراغ میز تلوزییون بعدم سراغ بخاری این وسط یکم تلوزییون مینی یکم خوراکی میخوری یکم ماشین بازی میکنی یکمم به من گیر میدیولی کلا دوست نداری من تو اشپزخونه باشم کلا ناقلای برای خودت شدی کلمات جدیدم میگی هرروز هاپو توپ توتو و...